درسنامه و تمرین: ترجمه فعل مضارع (۱)
حروف «أَنْ، كَيْ، لـِ، لِكَيْ، حَتَّى» بر سر فعل مضارع میآیند و آن را به **مضارع التزامی** تبدیل میکنند. مثال:
يَحْكُمُ: داوری میکند -> حَتَّى يَحْكُمَ: تا داوری کند.
حرف «لَنْ» بر سر فعل مضارع میآید و آن را به **آینده منفی** تبدیل میکند. مثال:
تَنالونَ: دست مییابید -> لَنْ تَنالوا: دست نخواهید یافت.
اخْتَبِرْ نَفْسَكَ: تَرْجِمِ الْآيَتَيْنِ وَ الْحَدِيثَ حَسَبَ قَواعِدِ الدَّرْسِ، ثُمَّ عَيِّنِ الْأَفعالَ الْمُضَارِعَةَ.
١- وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبّوا شَيئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ.
٢- ... أنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَومٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ ...
٣- مِنْ أَخْلاقِ الْجَاهِلِ الْإِجابَةُ قَبْلَ أَنْ يَسْمَعَ وَ الْمُعَارَضَةُ قَبْلَ أَنْ يَفْهَمَ وَالْحُكْمُ بِما لا يَعْلَمُ.
پاسخ و حل تشریحی درسنامه ترجمه فعل مضارع درس چهارم عربی یازدهم انسانی
سلام دوستان! امروز با چند حرف مهم آشنا میشیم که قبل از فعل مضارع میان و معنیش رو تغییر میدن.
1. **حروف ناصبه (برای ساختن مضارع التزامی):**
* حروفی مثل **أَنْ** (که)، **كَيْ / لِكَيْ / لِـ / حَتَّى** (تا اینکه، برای اینکه) وقتی قبل از فعل مضارع قرار میگیرن، فعل رو به صورت «مضارع التزامی» ترجمه میکنیم (مثلاً: بروم، ببینی، بگویند).
* مثال: `أُریدُ أَنْ أَذهَبَ.` (میخواهم **که بروم**.)
2. **حرف «لَنْ» (برای ساختن آینده منفی):**
* این حرف فعل مضارع رو به آینده منفی تبدیل میکنه (مثلاً: نخواهم رفت، نخواهی دید).
* مثال: `لَنْ أَذهَبَ.` (**نخواهم رفت**.)
**حل تمرین:**
1. **ترجمه آیه:** و چه بسا **که چیزی را ناخوش بدارید** در حالی که آن برای شما بهتر است و چه بسا **که چیزی را دوست داشته باشید** در حالی که آن برای شما بدتر است.
* **افعال مضارع:** `تَكْرَهُوا` (ناخوش بدارید)، `تُحِبّوا` (دوست داشته باشید)
2. **ترجمه آیه:** ... از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آن **که روزی بیاید** که در آن نه داد و ستدی و نه دوستیای هست ...
* **فعل مضارع:** `يَأْتِيَ` (که بیاید)
3. **ترجمه حدیث:** از اخلاق نادان، پاسخ دادن قبل از آن **که بشنود** و مخالفت کردن قبل از آن **که بفهمد** و حکم کردن به چیزی است که **نمیداند**.
* **افعال مضارع:** `يَسْمَعَ` (که بشنود)، `يَفْهَمَ` (که بفهمد)، `يَعْلَمُ` (نمیداند)